در شب شهادت مظلومانه دهمین امام روشنایی و هدایت امام علی النقی الهادی(ع) جمعی از شهروندان گرگانی با حضور در مسجد جامع گلشن به سوگواری پرداختند.
این مراسم با اقامه نماز جماعت مغرب و عشاء به امامت حضرت آیت الله نورمفیدی آغاز و سپس حجت الاسلام و المسلمین مهاجر از اساتید حوزه علمیه در رابطه با شهادت این امام همام به ایراد سخن پرداخت. وی با بیان اینکه مهم ترین زیارتگاه شهر سامرا مرقد مطهر دو امام همام یعنی حضرت امام هادی(ع) و فرزند برومندشان امام حسن عسکری(ع) است گفت: امام هادى در مدت امامت خود با چند تن از خلفاى عباسى معاصر بود که به ترتیب زمان عبارتند از: معتصم، برادر ماءمون، واثق، پسر معتصم ، متوکل، برادر واثق، منتصر، پسر متوکل ، مستعین، پسر عموى منتصر و معتزّ، پسر دیگر متوکل امام هادى در زمان معتزّ مسموم گردید و به شهادت رسید و در خانه خود به خاک سپرده شد.
حجت الاسلام و المسلمین مهاجر افزود: متوکل یکى از جنایتکارترین خلفاى عباسى بود. او در دشمنی با امیر مؤمنان(ع) و شیعیان دلى پر کینه داشت و دوران حکومت او براى شیعیان و علویان یکى از سیاه ترین دوران ها به شمار مى رود.
وی گفت: متوکل در زمان خلافت خود بزرگانى از مردم مسلمان و معتقد به اهل بیت را به شهادت رسانید که از جمله آنان «ابن سکّیت»، یار با وفاى امام جواد و امام هادى که شاعر و ادیب نام آور شیعى، بود متوکل به جرم دوستى على (ع) او را به قتل رسانید. روزى متوکل با اشاره به دو فرزند خود، از وى پرسید: این دو فرزند من نزد تو محبوب ترند یا «حسن» و «حسین»؟ ابن سکّیت از این سخن و مقایسه بى مورد سخت برآشفت و خونش به جوش آمد و بى درنگ گفت: «به خدا سوگند «قنبر» غلام على – علیه السلام – در نظر من از تو و دو فرزندت بهتر است. متوکل که مست قدرت و هوا و هوس بود، فرمان داد زبان او را از پشت سر بیرون کشیدند!
استاد حوزه علمیه در انتها گفت: شعر ملکوتی امام هادی (ع) در مجلس متوکل عباسی، تأثیری همچون شمشیر امیرالمونین علی علیه السلام در نبرد احزاب داشت. آن حضرت، آن چنان در این شعر، استوار و قاطع سخن گفتند که اشک متوکل عباسی جاری شد و از گریه متوکل، همه حاضران در مجلس نیز به گریه افتادند و در ادامه متوکل منقلب شد و کاسه شراب را شکست.
قابل ذکر است ترجمه شعر در زیر می آید:
شاهان بر قله کوهسارها شب را به روز آوردند، در حالى که مردان نیرومند از آنان پاسدارى مى کردند، ولى قله ها نتوانستند آنان را از خطر مرگ برهانند.آنان پس از مدت ها عزت از جایگاه هاى امن به زیر کشیده شدند و در گورها جایشان دادند. چه منزل بد و ناپسندی!پس از آنکه به خاک سپرده شدند، فریادگرى فریاد برآورد: کجاست آن دست بندها و تاج ها و لباسهاى فاخر؟ کجاست آن چهره هاى در ناز و نعمت پرورش یافته که به احترامشان پرده ها مى آویختند؟ بارگاه و پرده و دربان داشتند.گور به جاى آنان پاسخ داد: بر آن چهره ها هم اکنون کِرم ها راه مى روند. اکنون کِرم ها بر سر خوردن آن چهره ها با هم مجادله مى کنند.آنان مدت درازى در دنیا خوردند و آشامیدند؛ ولى امروز آنان که خورنده همه چیز بودند، خود خوراک حشرات و کرم هاى گور شده اند.