انسان هایی که دچار دلبستگی هستند خیال می کنند قدرت ، ثروت یا امثال این ها فایده دارد. ابراهیم می گوید چرا عقلتان را بکار نمی اندازید؟ نافع و ضار فقط یک حقیقت است در عالم. آنکه به انسان نفع می رساند و ممکن است انسان به مجازات او گرفتار شود، آن فقط یک حقیقت است که آن حقیقت، ذات اقدس الهی است که همه عالم در قیومیت او قرار دارد: اللّهُ لاَ إِلَهَ إِلاَّ هُوَ الْحَیُّ الْقَیُّومُ… که همه موجودات به او وابسته اند.
متن کامل تفسیرقرآن کریم حضرت آیت الله نورمفیدی در پی می آید:
بسم الله الرحمن الرحیم
الحمد لله رب العالمین، و الصلاه و السلام علی سیدنا و نبینا محمد ( صلی الله علیه و آله و سلم ) و آله الطیبین الطاهرین سیما بقیه الله و امام العصر عجل الله تعالی فرجه الشریف
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم ، بسم الله الرحمن الرحیم
وَتَاللَّهِ لَأَکِیدَنَّ أَصْنَامَکُم بَعْدَ أَن تُوَلُّوا مُدْبِرِینَ ﴿۵۷﴾ فَجَعَلَهُمْ جُذَاذًا إِلَّا کَبِیرًا لَّهُمْ لَعَلَّهُمْ إِلَیْهِ یَرْجِعُونَ ﴿۵۸﴾ قَالُوا مَن فَعَلَ هَذَا بِآلِهَتِنَا إِنَّهُ لَمِنَ الظَّالِمِینَ ﴿۵۹﴾ قَالُوا سَمِعْنَا فَتًى یَذْکُرُهُمْ یُقَالُ لَهُ إِبْرَاهِیمُ ﴿۶۰﴾ قَالُوا فَأْتُوا بِهِ عَلَى أَعْیُنِ النَّاسِ لَعَلَّهُمْ یَشْهَدُونَ ﴿۶۱﴾ قَالُوا أَأَنتَ فَعَلْتَ هَذَا بِآلِهَتِنَا یَا إِبْرَاهِیمُ ﴿۶۲﴾ قَالَ بَلْ فَعَلَهُ کَبِیرُهُمْ هَذَا فَاسْأَلُوهُمْ إِن کَانُوا یَنطِقُونَ ﴿۶۳﴾
آیاتی استکه در سوره انبیا در مورد حضرت ابراهیم این بزرگِ انبیایِ ابراهیمی و این قهرمانِ توحید نازل شده است. ریشه ی همه انحرافات شرک است. و ریشه ی همه سعادتها و فضیلتها توحید است. دل در گرویِ بندگی خداوند قرار بگیرد. اگر دل با خدا نباشد متاسفانه بندگی های دیگری برای انسان رخ میدهد. بندگی پول ، بندگی مقام ، بندگی شهرت ، بندگی نام و نشان. مردمِ زمان حضرت ابراهیم گرفتار شرک و بت پرستی بودند. ابراهیم تصمیم گرفت که ریشه فساد و بت پرستی را از جامعه بکند. لذا قسم یاد کرد که برنامه ای دارم برای بتهای شما. آن روز که همه بیرون می روید.
در آن زمان عیدی داشتند و مردم همراه نمرود میرفتند برای تفریح و شادمانی و سپس برمیگشتند به بت خانه برای احترام به بت ها. آن روز که رفتند برای جشن ، حضرت ابراهیم تبر را برداشت و این بتها را تکه تکه کرد. کار خطرناکی بود که ابراهیم انجام داد. معبودهای جامعه و چیزهاییکه مردم با تمام وجودشان دلبسته به آن بودند، همه آنها را با تبر نابود کرد. جز آن بتِ بزرگ را که باقی گذاشت و تبر را بر دوش آن گذاشت. چرا؟ تا وقتی برگردند و این حالت را ببینند شاید به همان بت بزرگ مراجعه کنند، که در آیه فَجَعَلَهُمْ جُذَاذًا إِلَّا کَبِیرًا لَّهُمْ لَعَلَّهُمْ إِلَیْهِ یَرْجِعُونَ ، ضمیر هاء در ( الیه ) به بت بزرگ برمیگردد نه به ابراهیم و خداوند. آنها معتقد بودند بت ها همه کاره هستند و هرکاری از آنها بر می آید.درواقع آن بت ها را موثر میدانستند.
وقتی از مراسم بازگشتند و در بت خانه را باز کردند دیدند هیچ بتی باقی نمانده است و همه تیکه تیکه شده اند. گفتند چه کسی این جرات را کرده که دست به چنین کاری بزند؟ با معبود مردم در افتادن کار بزرگی است.گفتند: هر کسی بوده به خودش ستم کرده و هم به خدایان ما ظلم کرده است. بعضی ها گفتند یک جوانی هست که علیه این بتها حرف میزده است و این بتهای ما را به بدی و زشتی یاد میکند. و میگویند اسمش ابراهیم است. گفتند پس باید در محکمه عمومی تکلیفش روشن شود و مردم هم گواهی و شهادت دهند تا آن فرد به سخت ترین مجازات در آید. گفتند او را بیاورید در جلوی چشم مردم. روز مجازات فرا رسید و ابراهیم را به میان مردم آوردند و گفتند آیا تو این جنایت بزرگ را مرتکب شدی ای ابراهیم؟ با چه جرات و پشتوانه ای چنین کاری را کردی ؟ قَالُوا أَأَنتَ فَعَلْتَ هَذَا بِآلِهَتِنَا یَا إِبْرَاهِیمُ
ابراهیم چه گفت؟ قَالَ بَلْ فَعَلَهُ کَبِیرُهُمْ هَذَا فَاسْأَلُوهُمْ إِن کَانُوا یَنطِقُونَ
گفت بت بزرگ این کار را کرده است. حال در اینجا پرسشی مطرح میشود که آیا پیامبر الهی حضرت ابراهیم در اینجا دروغ گفته است؟ نقل شده حسن ثیقل آمد به محضر امام صادق و گفت دو آیه در قرآن را متوجه نمیشوم یکی جریان یوسف آنجا که یوسف ظرفِ سنجشِ بار را درون بارِ برادرش بنیامین گذاشت. آنگاه که کاروان برادران حرکت کرد ندا دادند ایتها العیر انکم لسارقون، شما دزدی کردید. حضرت یوسف به آنان نسبت دزدی داد. برادران که دزدی نکرده بودند. چرا نسبت دزدی داد به اینها؟ یکی هم آیه ای که از حضرت ابراهیم پرسیدند این کار را چه کسی انجام داده است پاسخ داد این بت بزرگ این کار را انجام داده است. دو پیامبر الهی آیا دروغ گفته اند؟ امام صادق(ع) فرمودند نه یوسف دروغ گفت و نه برادران دزدی کردند. حضرت ابراهیم هم دروغ نگفت و بت بزرگ هم بت ها را نشکسته بود. حضرت امام جعفر صادق(ع) فرمود همانا خداوند از دو چیز خوشش می آید و از دو چیز بدش می آید. یکی اینکه انسان بین دو صف اسلام و کفر قرار بگیرد و با قدرت بین این دو صف راه برود. خداوند از این کار سرباز اسلام خوشش می آید. دوم اینکه خداوند دروغ را در مقامِ اصلاح دوست میدارد. اگر کسی برای اصلاح بین دو نفر که باهم مثلا قهر هستند برود و به دروغ بگوید که فلانی که با او قهری، از تو تعریف میکرد و مایل است با تو آشتی کند. خداوند این کار را دوست میدارد چون دروغ نبوده و اصلاح بوده است. پس ابراهیم دروغ نگفته و بخاطر اصلاحشان چنین حرفی زد. و خداوند از دو چیز بدش می آید یکی گشت و گذار بیهوده در بازار و خیابان ، چرا؟ چون آنجا دنیاست ، برو در جنگل قدم بزن و عظمت الهی را نظاره کن. دوم کاری که خدا بدش می آید از دروغ است ، دروغ در غیر اصلاح. روایت دیگری را مرحوم کلینی در کافی نقل کرده اینستکه پیامبر فرمود لا کذب علی المصلح. این روایت را شیخ در مکاسب محرمه هم آورده است. یکی از موارد مستثنای دروغ در اصلاح بین الناس است که آنجا ذکر شده است. حالا چطور اینجا در مقام اصلاح است؟ ببینید حضرت ابراهیم این کار را کرد اما دروغ در خبر است. اگر خبر نباشد که دیگر دروغ نیست. یه وقت من به شما میگویم که من از خیابان می آمدم که دیدم فلانی رفت زیر ماشین و همان جا کشته شد. اینجا من دارم به شما خبر میدهم از چیزی که اصلا اتفاق نیفتاده است. این دروغ است.یعنی خبری که واقعیت ندارد . اما اگر چنانچه من به چیزی عقیده ندارم اما شما بر آن چیز معتقدی مثلا من بگویم این چیزی که خودتان دارید میگویید با این اعتقادی که دارید نتیجه اش این میشود که این دروغ نیست. حضرت ابراهیم بدلیل عقیده آن مردم که میگفتند بت ها منشا اثر هستند و نفع و ضرر میرسانند با این اعتقادی که اینها داشتند ابراهیم (ع) فرمود این علائمی که در بتخانه وجود دارد باید کار آن بت بزرگ باشد. در اینجا ابراهیم خبری نداده است بلکه با توجه به اعتقاد آنها و این علائم چنین مطلبی را بیان فرمود. پس ابراهیم (ع) دروغ نگفت. سپس فرمود :
فَاسْأَلُوهُمْ إِن کَانُوا یَنطِقُونَ
از خود بت ها بپرسید که چه بر سرشان آمده است! اصلاح در آیه بعد است که وقتی ابراهیم کار را به اینجا رساند خودشان بازگشتند به خودشان، گویی تازه از خواب غفلت بیدار شدند و به خودشان رجوع کردند :
فَرَجَعُوا إِلَى أَنفُسِهِمْ فَقَالُوا إِنَّکُمْ أَنتُمُ الظَّالِمُونَ
توجه نداشتند که این چیزیکه نمیتواند حرف بزند و از خود دفاع کند و کاری از آن بر نمی آید چطور میتواند به ما نفع و ضرر برساند و ما چطور آنرا بندگی میکنیم؟
ثُمَّ نُکِسُوا عَلَى رُؤُوسِهِمْ لَقَدْ عَلِمْتَ مَا هَؤُلَاء یَنطِقُونَ
نکسوا را مفسرین دو جور بیان کردند یکی اینکه سرشان را پایین انداختند و شرمسار شدند که چه کار غلطی را داشتند انجام میدادند. اما معنای دیگری را هم در مفردات راغب بیان کرده اند که به نظر می آید این درست باشد. یعنی وقتی به این بن بست رسیدند و باید از خواب غفلت بیدار میشدند چون حق برایشان روشن شده بود این جا نکسوا به معنای وارونه شدن است. در لغت یعنی سر بر زمین گذاشتن و پا به هوا بردن که در اصطلاح یعنی حق بالا آمد و باطل پایین رفت ولی اینها باز حق را پایین بردند و باطل را بالا بردند . حقی را که برایشان روشن شده بود را انکار کردند و دنباله کار را گرفتند . به ابراهیم گفتند تو که میدانی این بت ها حرف نمیزنند چرا به گردن آنها انداختی؟ ببینید حق برایشان روشن شده بود ولی باطل را رها نکردند. گفتند معلوم میشود این شکستن بت هایمان دست تو بوده است. تو این کار را کردی. اینجا ابراهیم(ع) شروع به بیان مطالبی میکند.
قَالَ أَفَتَعْبُدُونَ مِن دُونِ اللَّهِ مَا لَا یَنفَعُکُمْ شَیْئًا وَلَا یَضُرُّکُمْ
گفت چه میکنید مردم؟ چیزی را میپرستید که هیچ نفع و ضرری نمیتواند به شما برساند؟
أُفٍّ لَّکُمْ وَلِمَا تَعْبُدُونَ مِن دُونِ اللَّهِ أَفَلَا تَعْقِلُونَ
این فریاد ابراهیم باید امروز هم طنین انداز شود. اگر ابراهیم آن روز به نمرودیان چنین گفت امروز نیز باید بیاید اینگونه بگوید. یهودیان و مسیحیان چه میپرستند؟ به نام، خدا را میپرستند اما به واقع… خیلی از مسلمانان هم به اسم ، خدا را عبادت میکنند اما در عمل چه میپرستند؟ به کجا متعلقند؟ این ندای ابراهیم امروز باید در فضای عالم طنین انداز شود…
چرا عقلتان را بکار نمی اندازید؟ انسان هایی که دچار دلبستگی هستند خیال میکنند قدرت ، ثروت یا امثال اینها فایده دارد. ابراهیم میگوید چرا عقلتان را بکار نمی اندازید ؟ نافع و ضار فقط یک حقیقت است در عالم . آنکه به انسان نفع میرساند و ممکن است انسان به مجازات او گرفتار شود ، آن فقط یک حقیقت است و آن ذات اقدس الهی است که همه عالم در قیومیت او قرار دارد: الله لا اله الا هو الحی القیوم…
او قیوم است. از ذره گرفته تا کهکشان همه به او وابسته اند. خداوندا دلهای ما را به نور ایمان و بندگی روشن بفرما.
امیرالمومنین جمله ای دارد. میفرماید عظم الخالق فی انفسهم… تنها بزرگ دردل یک عده خداوند است. فقط او را میشناسند لذا در غیر خدا همه چیز در دل آنها کوچک است.
خدایا ما را از جمله کسانی قرار بده که تو در دلشان بزرگی و غیر تو هرچه باشد کوچک است برایشان. ما را از این دسته قرار بده. در مسیر بندگی تا روز مردن ما را ثابت و استوار بدار.
والسلام علیکم و رحمت الله و برکاته
*منبع: پایگاه اطلاع رسانی آیت الله نور مفیدی