شور محشر دوباره شد برپا
رفته سوی خدا گل زهرا
شهید از کین موسی بن جعفر شد
همه در غم زین ماتم عظمی
از غم داغ هفتمین مولا
کاظمین گشته همچو عاشورا
از ستمهای دشمن بی دین
دیگه راحت شده گل طاها
ای که باشی ز نسل پیغمبر
پسر فاطمه گل حیدر
به شهر کاظمین ز ظلم و کین
همچو گل از ستم شدی پرپر
گل گلزار مصطفایی تو
پسر خیره النسایی تو
نهمین نور و هفتمین مولا
شیعیان را تو مقتدایی تو
آه وواویلا آه و واویلا
تو گل بوستان زهرایی
بعد بابابر همه مولایی
باب حاجاتی در همه عالم
یابن زهرا ز بسکه آقایی
ای که هستی خورشید رخشنده
باصفا با دستای بخشنده
با نگاه تو گشته ام زنده
از تو هستم همیشه شرمنده
تویی بر شیعه چون مه تابان
بوده ای عمری گوشه زندان
شداه ای ای نور همه دلها
شهید از ظلم و جور زندانبان
تویی اسطوره جوانمردی
تو سراپا رنج و غم و دردی
چه کشیدی به حبس آخر خود
مرگ خود از خدا طلب کردی
آتش کینه ها زبانه زد
پیکرت را عدو نشانه زد
تو راسندیِ مرتدِ کافر
وقت افطار به تازیانه زد
همه عمرت فقط تو غم دیدی
خوشی در زندگی تو کم دیدی
بمیرم از برای تو مولا
کنج زندان رنج و ستم دیدی
سوزد از غم دل محبانت
جان عالم شود به قربانت
کنج زندان ز کینه ی هارون
زد شرر زخم کینه بر جانت
امان ای دل امان از این بیداد
زین مصیبت شیعه بزن فریاد
پیکر پاک موسیِ جعفر
سه روز مانده روی پل بغداد
پیکر تو تشییع جنازه شد
داغ جدت دوباره تازه شد
پیکر صدچاک حسین آقا
با سم اسب و نعل تازه شد
غل و زنجیر کین به پیکر تو
شکر لله ندیده دختر تو
سر پاک و مطهرت مولا
ندیده روی نیزه خواهر تو
پیکرت را چه با صفا بردند
همه از غصه ی تو پژمردند
کربلا تا نام حسین بردند
همگی تازیانه می خوردند
شاعر:رضا یعقوبیان