«کتاب ها دو جورند: کتابهایی که وقتی با آنها محشوری، تنهایی و کتابهایی که وقتی تنهایی، با آنها محشوری».
«کدام محروم ترند؟ کسی که کتاب خوب دارد، ولی وقت ندارد یا آن که وقت دارد، ولی کتاب خوبی در دست ندارد؟».
«وقتی کتابهای خوب را بد تبلیغ کنند، مثل این است که کسی با صدای خرناس، دیگران را به استراحت دعوت کند».
«کتاب، عسل است… لطفاً مواظب زنبورهای تقلبی باشید».
«کتاب خوب، عسل طبیعی است، احوال ذائقه شما چطور است؟».
«پیش از آنکه کتاب های بد، ما را به آتش بکشند، خوب است ما با آب معرفت بشوییمشان».
«اگر با خواندن یک کتاب خوب، به هیچ یک از اهدافتان نرسیدید، لطفا اهدافتان را تغییر دهید».
«دفن کتاب فاسد و مرده، وظیفه خواننده ای است که میخواهد سالم و زنده بماند».
«کتابی که حرفی برای گفتن داشته باشد، حرف ندارد».
«نادانی بد است، ولی از آن بدتر، بددانی است که از بدخوانی میآید».
«کتاب بد، کتابی است که در جوانی پیر شده و کتاب خوب، کتابی است که هرچه میگذرد، جوانتر میشود».
«کتاب بد، تو را خسته میکند، ولی کتاب خوب را تو خسته میکنی، از بس مکرر میخوانی».
«فرق جامعه غربی و اسلامی در این است که آنجا اثر«من» مطرح است و اینجا «اثر» من».
«به نظر یک ناشر پول دوست، هر کتابی که «سودآور» نباشد، «سوز آور» است».
«خواننده زیرک کسی است که قبل از خواندن یک کتاب شیطانی، بتواند دست ناشر و نویسنده را بخواند».
«اگر واقعاً کتاب خوانی، یک برگ از کتاب وجود خودت را بخوان!».