در اسلام شخصیت هایی داریم که در راس آنها مولا امیرالمومنین حضرت علی ابن ابیطالب (ع) است که با وجود موجودی زمینی بودن ، آسمانی زندگی کرد.
متن کامل تفسیر قرآن حضرت آیت الله نورمفیدی در پی می آید:
بسم الله الرحمن الرحیم
الحمد لله رب العالمین، و الصلاه و السلام علی سیدنا و نبینا محمد ( صلی الله علیه و آله و سلم ) و آله الطیبین الطاهرین سیما بقیه الله و امام العصر عجل الله تعالی فرجه الشریف
قال الله الحکیم فی کتابه: اعوذ بالله من الشیطان الرجیم ، باسم الله الرحمن الرحیم
یَعْلَمُ مَا بَیْنَ أَیْدِیهِمْ وَمَا خَلْفَهُمْ وَلَا یَشْفَعُونَ إِلَّا لِمَنِ ارْتَضَى وَهُم مِّنْ خَشْیَتِهِ مُشْفِقُونَ ﴿۲۸﴾
آنچه فراروى آنان و آنچه پشتسرشان است مىداند و جز براى کسى که [خدا] رضایت دهد شفاعت نمىکنند و خود از بیم او هراسانند (۲۸)
دو فرشته به نام رقیب و عتید ملازم انسان هستند که اعمال او را ثبت و ضبط میکنند.
خدا به همه جوانب آگاهست. یعنی همه چیز زیر چتر مدیریت ذات اقدس الهی است.چقدر ملک خدا خلق کرده است؟ تعدادش را ما نمیدانیم. آیا اینها تغذیه میکنند یا نمیکنند؟ در بعضی روایات آمده تغذیه ملائکه ، نسیمی است که از ناحیه ذات اقدس الهی میوزد و این نسیم آنان را تغذیه میکند. ما نمی دانیم این چگونه نسیمی است. مانند نسیم سحر. آیا هرکسی میفهمد نسیم سحر چیست یا نه؟ این فقط شب زنده داران هستند که معنای نسیم سحر را میفهمند. آنانکه دم دمه های صبح به پا میخیزند . اینها میفهمند نسیم صبحگاهی چیست وگرنه کسی که خوابیده برای او فرقی ندارد. حافظ می گوید من به هرچه رسیدم از برکت قرآن و نسیم سحر بود:
صبح خیزی و سلامت طلبی چون حافظ / هرچه کردم همه از دولت قرآن کردم
بنابرین اول و آخر و پس و پیش همه این ملائکه تحت مدیریت الهی است.
إِلَّا لِمَنِ ارْتَضَى وَهُم مِّنْ خَشْیَتِهِ مُشْفِقُونَ ملائکه فردای محشر شفاعت می کنند اما نه برای هرکسی بلکه برای کسیکه رابطه اش با خداوند قطع نشده باشد. این سیم اتصال رابطه انسان با خدا اگر قطع بشود ملائکه نمیتوانند شفاعت کنند حتی انبیا هم نمیتوانند و حتی ائمه معصومین(ع). من نمیخواهم وارد بحث شفاعت شوم اما شفاعت برای کسانی استکه مورد رضایت خدا باشند به این معنا که رابطه شان با خداوند متعال قطع نشده باشد.
وَهُم مِّنْ خَشْیَتِهِ مُشْفِقُونَ ، خَشْیَت با خوف فرق میکند . مطلق ترس را خوف میگویند، ترس از هر چیز. چه ترس خوب ، چه ترس بد. اما خشیت آن حالتی استکه وقتی انسان احساس عظمت یک موجودی را میکند در او بوجود می آید. مثلا شما وقتی در مقابل بزرگی قرار میگیرید، دست و پای خود را جمع میکنید . درصورتیکه انسان در کنار افراد معمولی راحت مینشیند و هر حرفی را هم ممکن است بگوید اما وقتی در برابر یک شخصیت مهم قرار میگیرد یک حالتی در وجود انسان پیدا میشود که به آن خشیت میگویند. ملائکه اهل خشیت هستند. یعنی آنقدر عظمت خداوند و جلال و جمال ذات اقدس الهی در وجود اینها تجلی پیدا کرده است که اینها به خشیت میافتند و در پایان میفرماید مشفقون… که توجه همراه با ترس را اشفاق میگویند.
مطلب دیگری را به مناسبت عید غدیر میخواهم اشاره کنم و آن اینکه آیا ما میتوانیم انسانی داشته باشیم که با وجود اینکه از خاک آفریده شده اما قدسی باشد؟ مثل ملائکه باشد ؟ ملائکه غضب و شهوت ندارند. ملائکه این غرائزی را که انسان ها دارند اصلا ندارند. اما یک موجود زمینی با وجود همه غرائزی که ما انسان ها داریم شهوت ، غضب و خشم و… این موجود بیاید مانند ملائکه قدسی و آسمانی شود. چنین آدمی پیدا می شود؟
در اسلام چنین شخصیت هایی داریم که در راس آنها مولا امیرالمومنین حضرت علی ابن ابیطالب (ع) است که با وجود موجودی زمینی بودن ، آسمانی زندگی کرد. او مانند ما غضب و شهوت داشت اما در عین حال هیچ یک از این اینها مثل زنجیری به پایش نبود که او را به زمین بکشد . لذا زمینی بود ولی آسمانی زیست. حالا میخواهم به صفاتی که در ملائکه و وجود امیرالمونین بوده است اشاره کنم. گفتیم ملائکه عباد مکرمون هستند. بندگانی گرامی داشته شده هستند. همیشه درحال اطاعت فرمان ذات الهی اند. امیرالمومنین فرمود الهی ما عبدتک خوفا من نارک و لا طمعا فی جنتک بل وجدتک اهلا خدایا من تو را بندگی میکنم اما نه برای ترس از جهنم یا برای ورود به بهشت. اگر بهشت و جهنمی هم در کار نبود تورا عبادت میکردم چون تو شایسته ی عبادت شدنی. چون شایسته ای تو را عبادت میکنم. و این صفت ملائکه است. امیرالمونین با اینکه موجودی زمینی است اما عباد مکرمون بود.
وقتی مسائل دنیا و تعلقات و حکومت و قدرت و ثروت مطرح می شود همان چیزهایی که انسان ها برایش سر و دست میشکنند و چه ها که نمیکنند ، امیرالمونین در آن روایت فرمود لولا حضور حاضر … میفرماید علت اینکه خلافت را پذیرفتم اینستکه خداوند از عالمان تعهد و پیمان گرفته است که بر سیری ظالم و گرسنگی مظلوم صبر نکنند که اگر این پیمان الهی نبود میدیدید که من هیچ رغبتی به حکومت ندارم بلکه دنیای شما و عظمتش در نزد من از آب بینی بز که سرازیر میشود ، کم ارزش تر است.
فرمود به خدا قسم اگر تمام دنیا و ما فیها را به من بدهند ، تمام افلاک هفتگانه را در دستم بگذارند بگویند این را بگیر ولی فقط یک دانه جو را به ظلم از دهان مورچه ای در بیاور… من این کار را نمیکنم. این موجودی مثل ما بوده است ، بشر بوده اما پا روی فرق ملائکه گذاشته است.
من چند روایت از کتب اسلامی برایتان نقل کنم. از تاریخ بغداد که از مولا و دوستان ابی ذر نقل میکند که من وارد شدم بر ام سلمه دیدم دارد گریه میکند و نام علی را میبرد و این جمله را گفت که از پیغمبر شنیدم که میفرماید: علی مع الحق و الحق مع العلی. علی همیشه با حق است و حق هم همیشه با علی است. اینها همیشه باهم توامان اند و از هم جداشدنی نیستند تا وقتی بر من وارد شوند.
این روایت را هم مستدرک الصحیحین نقل میکند از عمره دختر عبدالرحمان که میگوید بعد از جریان شکستن عهد و پیمان توسط بعضی از کسانی که با علی(ع) بیعت هم کرده بودند،امیرالمومنین وقتی میخواست به بصره برود ، وارد شد بر ام سلمه تا با او خداحافظی کند. ام سلمه به علی(ع) عرض کرد برو خدا به همراهت و در حمایتش باشی. سپس ام سلمه قسم یاد میکند که فوالله انک مع الحق و الحق معک ، تو بر حقی و حق هم با توست. و اگر این نبود که پیغمبر مارا نهی کرده که از خانه بیرون برویم من حتما با تو می آمدم. لذا عذرخواهی کرد از امیرالمومنین ولی عرض کرد یاعلی در جنگ جمل ، کسی را با تو میفرستم که نزد من از خودم عزیزتر است، و او پسرم هست. که وقتی مستدرک الصحیحین این حدیث را نقل میکند مینویسد این روایت بر مبنای شیخین یعنی بخاری و مسلم صحیح است که دو تا از کتب معتبر برادران اهل سنت است . این روایت بر مبنای آنها از روایات صحیحه است یا آن روایتی که میفرماید قرآن مع العلی و العلی مع القرآن . این دو همیشه باهم هستند.
عرضم این بود که بعضی انسانها با وجود زمینی بودن اما آسمانی شدند. حالا ما پیرو علی(ع) هستیم. اساس شخصیت امیرالمومنین اینستکه زمینی است اما آسمانی است ، خاکی است اما خدایی است ، شیطان هم دور و برش میچرخد اما مجال نفوذ نمیابد . فرمود: ای دنیا آمدی مرا فریب دهی؟ برو من تورا سه طلاقه کردم. من و تو اگر بخواهیم شیعه علی باشیم باید چه کنیم؟ دیگر خودت باید نتیجه این حرفها را بگیری. ما هم باید تا جاییکه میتوانیم با اینکه خاکی هستیم اما آسمانی شویم. خدایی شویم . مانند علی(ع) که نمیتوانیم باشیم اما در وجودمان کم کنیم برخی وابستگی ها و چسبیدن به دنیا را، تا بتوانیم مدعی شویم که ما هم پیرو علی(ع) هستیم و مانند او آسمانی شویم چون او آسمانی و برتر از ملک شده بود.
خدایا مرگ و زندگی مارا مانند مرگ و زندگی محمد و آلش قرار بده.