کتاب «خاطرات آیت الله نور مفیدی» از تولد تا پیروزی انقلاب اسلامی توسط “غلامرضا خارکوهی” تدوین شد و به چاپ رسید. این اثر یکی از موضوعات” طرح تدوین تاریخ انقلاب اسلامی” است که در مرکز اسناد انقلاب اسلامی تهیه شده است.بر آن شدیم تا روزانه بخشی از این کتاب را منتشر کنیم تا علاقه مندان نیز بتوانند از آن بهره مند شوند.
این خاطرات در سیزده فصل است. در مقدمه کتاب مذکور آمده است: خاطرات آیت الله نور مفیدی از جهات گوناگون دارای اهمیت است مانند موقعیت مدارس علمیه ی گرگان، وضعیت اجتماعی شهر گرگان، چگونگی تحصیل در حوزه ی علمیه قم، نحوه آشنایی با حضرت امام خمینی(ره) و…
فصل دوم کتاب شامل: نذر ماندن، پدر و مادر، بستگان نزدیک ، وضعیت زندگی، خاطره ی زلزله سال ۲۳ گرگان، روس ها در گرگان، شفای برادر، وضعیت گرگان در گذشته، منابع آب شرب گرگان و… است. که در زیر متن کامل بخش “ منابع آب شرب گرگان “ می آید:
در ایامی که به مدرسه می رفتم و تا اوایل طلبگی من، آب منزلمان را خودمان تامین می کردیم؛ یعنی در زمستان و تابستان از منزلمان می رفتیم به منبع آبی که در میدان عباسعلی بود از آن جا آب می آوردیم. و این منبع آبی که در میدان عباسعلی درست کرده بودند، شیر فلکه داشت. آب محله ی سرخواجه که می آمد، شیرهایش را باز می کردند تا مردم از این آب استفاده کنند، البته دو سه تا منبع آب دیگر هم در اطراف ما بود که مسیر یکی از آن ها در مقابل مسجد علوی قرار داشت. و سرداب مانند بود. در آن جا هم شیر فلکه گذاشته بودند و مردم می رفتند از آب آن جا استفاده می کردند. یک منبع آب دیگر هم مقابل مسجد للهیان قرار داشت که گود بود و مردم برای گرفتن آب به آنجا هم می رفتند.
آن سال ها آب لوله کشی در منازل گرگان نبود. لذا آب شرب مردم از همین طریق تامین می شد. خانواده ما هم از همین آبی که از مسیر سرخواجه می آمد استفاده می کردند. آب این مسیر هم آب قنات و چشمه بود که از بالا دست می آمد. در این مسیر دو سه تا منبع گذاشته بودند که مردم از آب این منابع برای خوردن بهره مند می شدند، ولی برای نظافت شان از آب جوی استفاده می کردند. به این صورت آب هایی را که توی جوی خیابان ها روان بود به حوض های منازلشان هدایت می کردند و می بستند.
منازل گرگان حوض های تقریبا بزرگی داشتند که از آب این حوض ها برای نظافت، ظرفشویی، لباس شویی و حتی گاهی برای پخت و پز استفاده می کردند. یادم هست که خود آن حوض ها گاهی فاجعه می آفرید، چون بعضی بچه های کوچک گاهی داخل حوض می افتادند، چنانکه من خودم یک بار داخل حوض منزلمان افتادم که خوشبختانه مادرم کنار حوض ایستاده بود و بلافاصله مرا از داخل آب گرفت و نجات داد. اگر کسی نبود من از بین رفته بودم.